سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 105659

  بازدید امروز : 1

  بازدید دیروز : 11

بُشرا

 
توکّل، دژ حکمت است . [امام علی علیه السلام]
 
نویسنده: احمد رضا ::: سه شنبه 89/2/14::: ساعت 3:43 عصر
حیفست به دریا رسیدن و از دریا به آبی و یا به سبوئی قانع شدن، آخر از دریا گوهرها و صد هزار چیز مقوم برند. از دریا آب بردن چه قدر دارد، و عاقلان از آن چه فخر دارند و چه کرده باشند؟ بلکه عالم کفی است. این دریای آب خود علمهای اولیاست، گوهر خود کجاست؟  این عالم کفی پر خاشاکست، اما از گردش آن موجها و مناسب جوشش دریا و جنبیدن موجها آن کف خوبی می گیرد که:
 زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا(حب شهوات، از میل به زنان و فرزندان و بدره های زر و سیم و اسبهای نشاندار و چهارپایان و کشت و زرع، که متاع زندگی دنیاست، به چشم آدمیان زینت داده شده است - آل عمران – 14).
 پس، چون زیّن فرمود او خوب نباشد، بلکه خوبی درو عاریت باشد و زجای دگر باشد، قلب و زراندودست یعنی این دنیا که کفکست قلبست و بی قدرست و بی قیمت، ما زراندوزش کرده ایم که زیّن للناس
شرح (استاد قمشه ای)
- زُیِّنَ لِلنَّاسِ ...:
           حب شهوات،
           از میل به زنان و فرزندان
           و بدره های زر و سیم و اسبهای نشاندار و چهارپایان و کشت و زرع،
           که متاع زندگی دنیاست،
           به چشم آدمیان زینت داده شده است.               ( آل عمران – 14)
تفسیر مولانا از این آیه چنین است که چون نعمتهای عالم در چشم آدمیان زینت داده شده است، پس، آنها را در ذات جمالی و قدر و منزلتی نیست، بلکه چون کفی است بر دریای رحمت الاهی که چشم کودکان را خیره می کند. ونشان حباب بودن این نعمتهای دنیوی آن است که در طرفة العینی همه محو دریا می شوند:
همچون حباب دیده به روح قدح گشای    
 وین خانه را اساس قیاس از حباب کن.   (حافظ)
 پس، از این دریا باید گوهر عشق و معرفت را به چنگ آورد و آن به قول مولانا غواضی می خواهد نیکبخت و چالاک:
 عشق دردانه است و من غواص و دریا میکده؛    
 سر فرو بردم در اینجا تا کجا سر بر کنم.   (حافظ)
همچنین در مثنوی، سرّ دلبستگی و شیفتگی مردان نسبت به زنان با اشاره به همین آیه چنین بیان شده است:

زین للناس حق آراسته ست؛                          
زآنچه حق آراست کی تانند رست.
چون پی تسکن الیهاش آفرید،                            
کی تواند آدم از حوا برید؟
رستم زال ار بود و زحمزه بیش،                             
 هست در فرمان اسیر زال خویش.
چنانکه معلوم است برخلاف نظر بعضی از مفسرین که نایب فاعل فعل مجهول ((زین)) را شیطان دانسته اند، مولانا فعل زینت بخشی را به حق منسوب کرده است. عبارت ((تسکن الیها) در شعر فوق جزئی است از آیه21 سوره روم، بدین مضمون: یکی از آیات [قدرت] ما آن است که برای شما از جنس خود زوجی آفریدیم تا در کنار او آرامش یابید.
فیه ما فیه -مولوی

 
نویسنده: احمد رضا ::: سه شنبه 89/2/14::: ساعت 3:39 عصر

تو را سری است که با ما فرو نمی‌آید
مرا دلی که صبوری از او نمی‌آید

کدام دیده به روی تو باز شد همه عمر
که آب دیده به رویش فرو نمی‌آید

جز این قدر نتوان گفت بر جمال تو عیب
که مهربانی از آن طبع و خو نمی‌آید

چه جور کز خم چوگان زلف مشکینت
بر اوفتاده مسکین چو گو نمی‌آید

اگر هزار گزند آید از تو بر دل ریش
بد از من است که گویم نکو نمی‌آید

گر از حدیث تو کوته کنم زبان امید
که هیچ حاصل از این گفت و گو نمی‌آید

گمان برند که در عود سوز سینه من
بمرد آتش معنی که بو نمی‌آید

چه عاشق است که فریاد دردناکش نیست
چه مجلس است کز او های و هو نمی‌آید

به شیر بود مگر شور عشق سعدی را
که پیر گشت و تغیر در او نمی‌آید


 
نویسنده: احمد رضا ::: چهارشنبه 88/8/13::: ساعت 1:11 عصر

یک شرکت بزرگ قصد استخدام تنها یک نفر را داشت. بدین منظور آزمونی برگزار کرد که تنها یک پرسش داشت. پرسش این بود :
شما در یک شب طوفانی سرد در حال رانندگی از خیابانی هستید. از جلوی یک ایستگاه اتوبوس در حال عبور کردن هستید. سه نفر داخل ایستگاه منتظر اتوبوس هستند. یک پیرزن که در حال مرگ است. یک پزشک که قبلاً جان شما را نجات داده است. یک خانم/آقا که در رویاهایتان خیال ازدواج با او را دارید. شما می‌توانید تنها یکی از این سه نفر را برای سوار نمودن بر گزینید. کدامیک را انتخاب خواهید کرد؟ دلیل خود را بطور کامل شرح دهید :

پیش از اینکه ادامه حکایت را بخوانید شما نیز کمی فکر کنید ....ادامه مطلب...

 
نویسنده: احمد رضا ::: سه شنبه 88/8/5::: ساعت 2:47 عصر

جملات زیر، قطعه ی بسیار مشهوری از پابلو نرودا شاعر مشهور شیلیایی است:

 

به آرامی آغاز به مردن می کنی اگر سفر نکنی،اگر چیزی نخوانی،

اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،

اگر از خودت قدردانی نکنی.

 

به آرامی آغاز به مردن می کنی

زمانی که خودباوری را در خودت بکشی،

وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند

 

به آرامی آغاز به مردن می کنی

اگر برده عادات خود شوی،

اگرهمیشه از یک راه تکراری بروی...

 

 اگر روزمرگی را تغییر ندهی

اگر رنگ های متفاوت به تن نکنی،

یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی

 

تو به آرامی آغاز به مردن می کنی

اگر از شور و حرارت،

از احساسات سرکش،

و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وا میدارند

و ضربان قلبت را تندترمی کنند،

دوری کنی...

 

تو به آرامی آغاز به مردن می کنی

اگر هنگامی که با شغلت، یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی

 

اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی

اگر ورای رویاها نروی،

اگر به خودت اجازه ندهی

که حداقل یکبار در تمام زندگیت

ورای مصلحت اندیشی بروی....

 

امروز زندگی را آغاز کن!

امروز مخاطره کن!

امروز کاری بکن!

 

نگذار که به آرامی بمیری...

شادی را فراموش نکن!